شیر در اساطیر ایران
شیر در فرهنگهای گوناگون بشری همواره به عنوان جانوری نیرومند اما آرام و پرابهت مورد ستایش قرار گرفته. تصویر ذهنی انسان از شیر به عنوان پادشاه جانوران سبب شده تا او را نشانه فرمانروایی و بیباکی بدانند. بنابراین در بسیاری از فرهنگها شیر همبسته با شاهان و خدایان پشتیبان آنها است. از سوی دیگر چهره شیر نر با یالهای زرگونی که به پرتوهای خورشید میماند، شیر را به نزدیک ترین شمایل برای نمایاندن خورشید بدل ساخته است.
شیر در اندیشه و نوشتارهای ایرانی
1. نماد شهریاری و دلاوری:
شیر همواره از مهمترین کهن الگوها در میان ایرانیان به شمار آمده است. در ایران شیر که همیشه در کنار پادشاهان بوده، به صورت یک نماد سلطنتی درآمد و نشانهای شد از شجاعت و قدرت (اتینگهاوزن، ۲۵۳۷: ۱۴). نیرومندی و ارجمندی شیر در سرزمینهای دیگر نیز او را همسان شهریاران نشانده، از این رو شاهان بسیاری نام لیو، لوون، اسد، شیر یا ارسلان بر خود نهادهاند (کسروی، ۲۵۳۶: ۶). در برخی از مناطق ایران از دیرباز مرسوم است که بر گور دلاوران درگذشته تندیسی از شیر مینهند (تصویر 1)، بر پهلوی این شیرها که به گویش بختیاری بردِشیر نامیده میشوند گاه ابزار رزم نقش میشود. نام گورستانهایی چون مزار شیر در سربیشه و تخته شیر در پلدختر نیز اشاره به دلاوری افراد دفن شده دارد.
مصریان در هنگام فرمانروایی هخامنشیان، یک حرف «ر» ویژه برای نگاشتن نام سرزمینهای ایرانی – چون خوارزم یا باختر – و پادشاهان ایرانی (دو بار برای کورش، ۴۵ بار برای داریوش، ۴۳ بار برای خشایارشا، هفت بار برای اردشیر نخست و یک بار برای اردشیر سوم) به زبان هیروگلیف افزودهاند که به سان شیری نشسته است و هرگز در واژگان دیگر به کار نمیرود. (تصویر 2-1) از آنجایی که در هنگامه کاهش تسلط هخامنشیان، مصریها به جای شیر، همان علامت همیشگی را به کار بردهاند باید این شیر را نشانهای ایرانی و کاربرد آن را از سر بزرگداشت دانست (1936 ،Posener).
در شاهنامه به نشستن شير بر پرچم ایران اشاره شده: «یکی شیر پیکر درفشی به زر».
هنوز در باور عام شیر رمز شهریاری است، چونان که در خوابگذاری همواره شیر به شاه تعبیر میشود (دمیری، ۱۲۷۵: ۸).
2 .نگهبان:
محافظت شیر از نیایشگاهها و کاخها در سراسر خاور باستان امری رایج بوده است. در ورودی نیایشگاههای عیلامی تندیسهایی از شیر به نگهبانی ایستاده بودند (هینتس، ۱۳۷۶: ۶۴). یکی از این شیرهای نگهبان در ورودی نیایشگاه دوراونتاش شوش کشف گردیده است (تصویر 2).
از عیلام میانه گردن آویزهای سنگی با نقش شیر باقی مانده که شاید نقش طلسم حامی و نگهبان آنان بوده است (تصویر 3).
3. جایگاه نشستن خدایبانوان:
رسم ایستادن یا نشستن خدای بانوان بر دوش شیر در خاور باستان آیینی کهن و آشنا بود. ایشپوم پادشاه اوان در ۲۲۵۰ پ.م تندیس نارونته ایزدبانوی پیروزی عیلامی را به نیایشگاه وی پیشکش کرده (تصویر 4). او به شیوه سومریان لباس بلند پرچین (کاناکه) پوشیده و بر تختی نشسته که شش شیر آن را زینت میبخشند.
بر روی یک تیردان مفرغی لرستان ایزدبانویی تصویر گردیده که تخت او بر دوش شیر قرار دارد (تصویر 5). در میان نقشهای جام حسنلو نیز خدای بانویی دیده میشود که بر پشت شیر نشسته (تصویر 6).
4. شیر آسمانی (♌):
شیر از دیرباز نمایانگر صورت فلکی اسد (امروزه مرداد) بوده است (مصفی، ۱۳۵۷: ۴۱). برج شیر را در آسمان گروه ستارگانی شکل دادهاند که در کنار یکدیگر به سان شیری خیزان دیده میشوند. نماد این برج در اخترشناسی نیز چون شیری خمیده است. برج شیر طبیعتی گرم دارد و در رابطه با خورشید و تابستان است.
5. شیر در آیین مهر:
در میان هفت رده دین مهر پرستی، چهارمین جایگاه به نام شیر است (132 :2000 ,Clauss). به سرشت آتشین شیر در اندیشه مهری نیز اشاره شده است. آب و آتش با یکدیگر مبارزهای مدام و آشتی ناپذیر دارند. پس سالکانی که به جایگاه شیر رسیدهاند برای شست و شوی بدن (غسل تعمید) خود به جای آب عسل به کار میبرند (ورمازن، ۱۳۸۳: ۷۵)
در بسیاری از مهرآوهها تندیسی از موجودی شیرسر یافت شده که ماری به دور او پیچیده است، او را گاهی نیز بالدار تصویر کردهاند (ت ۷). از او در کتیبهها به نام آریمانوس یاد شده که شاید همان اهریمن باشد (17 ;1985 ,Jackson)، با این حال برخی از پژوهشگران او را آیون (زروان یا کرونوس) میدانند (467 :1975 ,Barnett). گرچه هویت راستین این انگاره هنوز در ابهام است اما بسیاری از مهرپژوهان او را با زمان و تغییر فصلها مرتبط دانستهاند (194 :2004 ,Beck)
مولانا نیز زمان را به گونه شیر توصیف میکند:
«یکی شیــری همــی بینم جهان پیشـش گله آهو
که من این شیـــر و آهو را نمیدانم نمیدانم
زمین چون زن فلک چون شو خورند فرزند چون گربه
من این زن را و این شورا نمیدانم نمی دانم»
اشارہ مولانا به خورده شدن فرزند، اسطوره یونانی کرونوس خدای زمان را به یاد میآورد.
6. شیر و خورشید:
در اخترشناسی کهن، برج شیر خانه خورشید بوده است. در کتابی از ۸۵۰ م. به قلم ابومعشر بلخي برج اسد به سان خورشیدی بر دوش شیر تصویر شده (تصویر 8). به این تقارن پارسی گویان بارها اشاره کردهاند:
«زهره را خانه ثور و هم میزان
شمس را شیر و ماه را سرطان» «خواجه نصیرالدین توسی»
«چو بر زد سر از برج شیر
آفتاب ببالید روز و بپالود خواب» «فردوسی»
همان گونه که اشاره شد ارتباط گرمای برج شیر (میانه تابستان) و سرشت آتشین این برج با خورشید، و یا شاید حتی همسانی یال و کوپال شیر نر به پرتوهای خورشید بر استحکام این اندیشه افزوده است. از این رو شیر و خورشید بارها در کنار یکدیگر تصویر شدهاند تا جایی که میتوان این انگاره را از مهمترین نمادهای تاریخ ایران دانست، که دیر زمانی بر پرچم ایران زمین جای داشته است. شیر و خورشید نیز در اندیشه ایرانی نماد شهریاری است، در شاهنامه آمیزش این دو همواره در اشاره به شاهان است:
«به رزم اندرون شیر پایندهای
به بزم اندرون شید تابندهای»
«که در بزم دریاش خواند سپهر
به رزم اندرون شیر خورشید چهره»
شیر و خورشید همیشه نشانهای برگرفته از سکههای دوران اسلامی معرفی شده (ن. ک: کسروی، ۲۵۳۶). اما آغاز بهره از این نقشمایه به دورانی بس کهنتر بر میگردد که کمتر بدان اشاره شده است. به نظر میرسد در هنر ایران نخستین بار در پایان سده ۵ پ.م اردشیر دوم این نقش را به کار برده باشد. بر یک اثر مهر که از شمال شرقی دریای سیاه یافت شده، اردشیر دوم در برابر ایزدبانو آناهیتا به نیاز ایستاده است (تصویر 9). این اثر مهر را برخی از پژوهشگران متعلق به حکومتهای آناتولی پس از هخامنشی میدانند (432 :1987 ,Collon)، اما در ایرانی بودن بنمایه شکی نیست. بغبانو(شهبانو) به رسم کهن شرقی بر پشت شیری ایستاده و هالهای از پرتوهای خورشید او را در بر گرفته است. این نگاره شاید آغازی بر نشستن خورشید بر دوش شیر در هنر ایرانی باشد.
در هنر هزاره نخست پ.م همواره بر ران شیرها مهرانه (گردونه مهر) یا سوآستیکا دیده میشود که شاید اشارهای دیگر به ارتباط شیر و خورشید باشد. از جمله بر جامهای عمارلو حسنلو و کلاردشت (تصویر ۱۰)
7. شیر گاو اوژن:
در اثر مُهری از شش هزاره سوم پ.م (ت ۱۱) گاوی ایستاده دست بر سر دو شیری که رو به او دارند نهاده و در کنارش شیری ایستاده دست بر گرده دو گاوی گذارده که پشت به او دارند. برخی این نگاره را نشانی از چرخش فصلها دانستهاند. شاید تصویری از تابستان و زمستان که یکدیگر را در چرخهای همیشگی پی میگیرند. در یک تندیس بیهمتا که به باختر ایران در نیمه هزاره دوم پ.م منسوب است موجودی با دو سر شیر و گاو دیده میشود (تصویر 12).
از کهنترین نمونههای بنمایه یورش شیر به کار میتوان به سنگ نگارههای جیرفت اشاره کرد (تصویر 13). در این آثار دو شیر در حال غلبه بر گاو دیده میشوند. این انگاره در شهداد (نیمه هزاره 3 پ.م) نیز بر روی یک سر تبر مسین نقش گردیده است (تصویر 14).
بر کاسهای سنگی از شوش، در دوران عیلام میانه شیر و گاو رو به هم ایستاده و آماده نبردند (تصویر 15). این انگاره بر یک جام مفرغين لرستان (ابتدای هزاره نخست پ.م) نیز دیده میشود (تصویر 16).
تندیسی سیمین از سده ۸ پ.م (شاید از کلماکره) شیر را در حال دریدن گاو (تصویر 17) و تندیسی دیگر دو شیر را در حال جدال بر روی یک گاو (تصویر 18) تصویر کردهاند. همزمان همین نگاره بر روی یک پلاک زینتی زرین از کردستان نیز دیده میشود (تصویر 19).
شیر گاو شکن در هنر هخامنشی قداست آشکاری دارد، چنان که ۲۷ بار در پارسه نقش گردیده است (تصویر 20). این تصویر را میتوان در آویزهای زینتی هخامنشي (تصویر 21) و بافتههای گنجینه پازیریک نیز
برای شیر گاو شکن پژوهشگران تفسیرهای بسیار آوردهاند. آن را نماد آغاز کار کشاورزی پس از پایان سرما دانستهاند (بیکرمن و دیگران، ۱۳۸۴: ۵۶)، یا نبرد شاه با نیروهای مخالفی که زیر بار قدرت شاهانه نمیرفتهاند (بویس، ۱۳۷۴: ۱۸۶)، و یا پیروزی نیکی بر قوای اهریمن (گریشمن، ۱۳۷۱: ۱۵۷). بوسانی گاوکشی مهر را نیز بازمانده از همین انگاره نبرد شیر و گاو میداند (اولانسی، ۱۳۷۹: ۵۲).
جدال شیر و گاو در هنر اسلامی ایران چنان ریشهمند است که گاه کل هنر تشعیر را به نام این بن مایه، «گرفت و گیر» مینامند.
گاو و شیر باب آغازگر کلیله و دمنه است که با غلبه شیر بر گاو پایان مییابد (نصرا..، منشی، ۱۳۵۱: ۱۲۲۵۹)، و رد آن را در ادب پارسی میتوان بارها پی گرفت:
«گاو دوشای عمر بدخواهش
بره خوان شیر گردون باد» «ابوالفرج رونی»
«گاه قربان تو این معنی حمل با ثور گفت
کاش این منصب مرا گشتی مسلم یا تو راه»
«عبد الرزاق اصفهانیه»
خاقانی نیز به جدال شیر و گاو در نوروز اشاره دارد:
«مانا که اندر این مه، عیدی ست آسمان را
کآهیخت تیغ و آمد، بر گاو قرصه خور»
نباید بر این پندار باشیم که انگاره شیر گاو اوژن در همه فرهنگها معنایی یگانه دارد. اما در مورد نمونههای هخامنشی در تفسیر دیگر را نیز پیشنهاد میکنم :
- اگر به یاد بیاوریم که شیر در فرهنگ ایرانی همراه با خورشید و گاو همراه با ماه نمادپردازی شده است، میتوان پیروزی شیر بر گاو را اشارهای به دمیدن خورشید پس از پایان تاریکی دانست، سپیده دم در اندیشه، ادبیات و دینهای ایرانی همواره ارج نهاده شده و برترین نیایش شبانه روزی (در میترائیسم، دین زرتشت و حتی اسلام) نماز سحرگاهی است.
- از سوی دیگر گاو از دیرباز نمایانگر صورت فلکی ثور (امروزه اردیبهشت) بوده. دو هزار سال پیش، خورشید در آغاز بهار بیشتر از زمینه صورت فلکی ثور (گاو) میگذشت، ولی امروز بیشتر از زمینه صورت فلکی حمل (بره) میگذرد( اکرمی، ۱۳۸۰: ۲۹). در حقیقت در هزاره نخست پ.م، خورشید در فروردین در برج گاو خانه داشته است. اگر ارتباط شیر با خورشید را به یاد آوریم، میتوان نشستن شير بر پشت گاو را رمزی از ورود خورشید به برج ثور و رسیدن نوروز در سرزمین ایران دانست. از این رو نقش کردن این انگاره در پارسه که جایگاه برپایی جشن نوروز بوده است بایسته مینماید.
8. جدال مرد و شیر:
انسان شکارورز پیش از تاریخ طرحهای پرشماری از شکار جانوران وحشی را بر روی دیوار غارها و سکونتگاههای خود نقش کرده است، آغاز یکجانشینی و کشاورزی نیز سبب نشده که انسان شکار و تصویرگری آن را کنار نهد، نگاشتن صحنه شکارگاه به قصد ثبت دلاوری مردان بوده و گاه نشانی از دستیابی به نیروی جادویی جانوران.
گزنفون مینویسد: «پارسیان شکار را آموزش راستین جنگ میدانند. جوانان به هنگام شکار سحرخیزی در سرما و گرما، بردباری، دوندگی، تیراندازی، چابکی و جسارت را فرا میگیرند» (گزنفون، ۱۳۸۹: ۲۵).
از آنجایی که شیر نیرومندترین جانور ساکن فلات ایران و فرمانروای جانداران بر زمین دانسته شده، پادشاهان بسیاری برای اثبات دلاوریشان نقشی از خود در حال شکار شیر به جا نهادهاند. از نمونههای کهن این نقش میتوان به مهری از ۲۳۰۰ پ.م بازمانده از شوش اشاره کرد (تصویر 23). بر روی یکی از جامهای زرین حسنلو نیز نقش شکار شیر دیده میشود (تصویر 24).
بسیاری از مهرهای درباری هخامنشی شاه با بزرگان را به رسم آشوری در حال شکار شیر تصویر میکنند، از جمله مهر داریوش شاه (تصویر 25) و مهری یافت شده از تل برسیپ (تصویر 26). این نقش را میتوان بر روی پلاکهای آذینی زرین (تصویر 27) و ظرفهای سیمین (تصویر 28) هخامنشی نیز باز یافت.
نقش برجستهای از دوره پارتی سربازی زره پوش را در جدال با شیر تصویر کرده است (تصویر 29).
بر روی بسیاری از بشقابهای زرین و سیمین دوره ساسانی نیز شاه به شکار شیر مشغول است (تصویر 30 و 31). این نقش در گچبریهای این دوره در چال ترخان نیز دیده میشود (تصویر32).
بدون دیدگاه